دوباره دست بکشی رو سرم و بگی،مگه من میتونم بی تو دووم بیارم،دلم برات تنگ شده بی معرفت،واسه روزای خوبمون واسه روزایی که بامن بودی و بامن آروم بودی،کجایی بی معرفت،تو که وقتی من گریه میکردم اشگت میومد،ها باتوأم الان کجایی،دستات تو دستای کیه،نکنه به عشق جدیدتم همین حرفارو میزنی.تو خوش باش،فکر کن من حالم خوبه،بی معرفت میدونی،کدوم حرفت بیشتر عذاب میده،نه تو نمیدونی هه وقتی رفتی بهم گفتی برات آرزوی خوشبختی دارم،آخه لعنتی من باتو خوشبخت بودم،خوشبختی من تو بودی چرا اینو نفهمیدی،هه خیلی جالب میشه اونم تنها بزاری و بهش بگی برات آرزوی خوشبختی دارم،خیلی دوست داشتم بدونم که برات چی کم گذاشتم،که تنهام گذاشتی،آخه لعنتی وقتی فهمیدی عاشقت شدم وقتی فهمیدی تو زندگیتم،رفتی آره رفتی و پشتتم نگاه نکردی.حالا کی اشگامو پاک کنه،کی میتونه آخه جزتو منو آروم کنه،راستی حرف خودتو به خودت میزنم،برات آرزوی خوشبختی دارم،منم که تو جوونی پیر شدم،شاید..شاید.....شایدم جوون مرگ شدم،شک نکن شدم، بی معرفت دوستت دارم از ته دل.اما تورو جون هرکی دوست داری به اون نگو دوسش داری،چون میترسم همون طوری که به من گفتی به اونم بگی.آخه احساس میکنم،احساس که نه مطمئنم که دوستت دارم تکه کلامت هست☹....پایان
نظر یادتون نره.بگید چطوره. تا باز بنویسم دوستای گلم
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
حرف حسابآرشیو
آمار سایت